سفارش تبلیغ
صبا ویژن


برای تو - چون میروی بی من مرو...



درباره نویسنده
برای تو - چون میروی بی من مرو...
مهم نیست
وقتی به چشم های در تلاطم سرنوشت خویش می نگرم لبخند تو نیست و تمام آه،بودنم را به نظاره می ایستد و تو در آینده ای ناممکن، سرنوشت مختومم را دوباره نقش می زنی،و من از لا به لای برگ های نیمه جان،تا سراشیب گریستنت قد می کشم تا همه بفهمند شکست مقدمه ای بر زندگی است. تنهایم مگذار...
تماس با نویسنده


لینکهای روزانه
مهندس جواد فروغی [31]
جشنواره سراسری شعر میلاد امام رضا (ع) [37]
بزرگترین مرکز دانلود مداحی [136]
دل گویه های یک مجاهد [104]
اردو... [75]
حرفهای نگفته [219]
متن کامل قرآن [36]
شعر نو [66]
من تنهام [53]
شاعران جوان انجمن ادبی صبا. تربت جام [99]
[آرشیو(10)]


لینک دوستان
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
وبلاگ گروهی ائمه اطهار
دوزخیان زمین

عکس
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عکس و پیامک خفن دخترانه برای پسران
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدیده
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
یا امام زمان (عج) | وبلاگ تخصصی مهدویت | اللهم عجل لولیک الفرج
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
همه رقم
پرسه زن بوته های خیال
لبخندایرانی (پسرانه قدیم)
دکتر سخنی
اینجا منم و خدایم
بشنو از نی
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
برای تو - چون میروی بی من مرو...


لوگوی دوستان






وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :47023
بازدید امروز : 22
 RSS 
آمدم برای نو زیستن
آمدم برای نوشتنی از روی خیالی تخت برای سکوتی عمیق به ارتفاع ندیدنت. برای نفس هایی که خواب دیدند از تو دور افتاده می شوند. برای خودم آمدم.
این روزها مرا به خاطرات فرداهایی می برند که خیلی دوست داشتم «سارا» در «تصمیم کبری»یِ خود بگیرد. اما امروز نه سارا دارم نه تصمیم! وقتی سارای سالهای زمستانم را ورق می زنم بوی تازگی و حوصله، تمام لبخندم را گرفته بود تمام تو را. امروز فریاد می کشم برای دردهای سرگردانی که انباشته می شوند وقتی نگاهم نمی کنی. همه ی دست نوشته های گیجم را برای نرفتنت می نویسم برای لبخندی ماندن! برای عطر سجده ات وقتی جانمازت را می بوسم. برای تو! همه عوض شدند. آسمان هم دیگر گول دست های خالی ام را نمی خورد. زمین، جای خالی تو را به چه چیز خواهد داد وقتی به خودم فکر می کنم؟ سیب ها هم بوی انگور های پلاسیده ای را می بافند که سالهاست در خمره ای بغض انگیز جا خوش کرده است! نمی خواهم  گریه کنم ولی چشم های بی حواسی که صدایت را هنوز شاداب و خندان می بیند خیلی دل نازک شده است. تنهایش مگذار



نویسنده : مهم نیست » ساعت 2:35 صبح روز جمعه 88 تیر 5